خواجوی کرمانی را می‌توانیم غریبُ‌الغربای تاریخ شعر ایران بدانیم! چه‌اینکه خود حافظ با وجود استاد سخن دانستن سعدی، شعرش را وام‌گرفته و نشان‌دار از شعر خواجو می‌داند. اما بسیاری از مخاطبین، حتی مخاطبین جدی ادبیات ایران، او را نمی‌شناسند. یا در حد بزرگان ادبی تاریخ، محسوب نمی‌کنند. و حتی آرامگاه او که در نزدیکی دروازه‌ی قرآن شهر شیراز واقع شده است، در سکوت و تنهایی خاصی قرار دارد.

غزل حاضر که از دیوان خواجوی کرمانی انتخاب شده است، یکی از بهترین مؤیدات برای نشان دادنِ شباهت کار خواجو با حافظ، و اگر درست‌تر بگوییم، حافظ با خواجو است. ماجرا جایی عجیب‌تر می‌شود که بدانیم، محسن نامجو این غزل را به صورت یک قطعه‌ی تلفیقی از سبک‌های سنتی و راک اجرا کرده است. و چون خواننده، چند بیت از جمله‌ی بیت آخر (که تخلص خواجو را داراست) در اجرای خود حذف کرده، بسیاری از شنوندگان، این قطعه را به نام حافظ شناختند!

دیوان غزلیات خواجوی کرمانی

دیوان غزلیات خواجوی کرمانی

نویسنده : محمودبن علی خواجوی کرمانی
ناشر : خدمات فرهنگی کرمان

بیایید این غزل زیبا را با هم بخوانیم:

گفتا تو از کجایی؟ کاشفته می‌نمایی
گفتم منم غریبی از شهر آشنایی

گفتا سر چه داری؟ کز سر خبر نداری
گفتم بر آستانت، دارم سر گدایی

گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی
گفتم که خوش نوایی از باغ بی‌نوایی

گفتا ز قیدِ هستی رو مست شو که رستی
گفتم به می پرستی جستم ز خود رهایی

گفتا جویی نیرزی گر زهد و توبه ورزی
گفتم که توبه کردم از زهد و پارسایی

گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربایی

گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجی لیکن بدست نایی

گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی
گفتم از آنکه هستم سرگشته‌ئی هوایی

گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند
گفتم حدیث مستان سرّی بود خدایی…

 

دسته بندی شده در: