و ما بر بیکران سبز و مخمل‌‌گونه‌ی دریا
می‌اندازیم زورق‌های خود را چون کل بادام
و مرغان سپید بادبان‌ها را می‌آموزیم
که باد شرطه را آغوش بگشایند
و می‌رانیم گاهی تند، گاه آرام

  • مهدی اخوان ثالث

به همراه ویرجینیا وولف درون قایقی نشسته‌ایم و با خانواده‌ی رمزی هم‌سفریم. گه‌گاه پرتو نوری از فانوس دریایی بر ما می‌افتد و چهره‌های درون قایق را برای لحظه‌ای روشن میکند. به چهره‌ها خیره میشویم و بین سطور، تنها لحظاتی کوتاه وقت داریم تا داستان مرگ و زندگی، عشق و غم و شادی چهره‌ها را باز شناسیم. در طوفان‌های دریایی تنی چند را از دست میدهیم، در کشاکش هر لحظه می‌آموزیم. به خانه‌ای استوار در ساحل امن خیره میمانیم که حالا چون قلعه‌ای شنی فروریخته، ناپایداری زندگی، لحظه‌ها و انسان‌ها. لیلی بریسکو در ساحل ایستاده و داستان زندگی خود (که حالا به کمال رسیده) و ما را نقاشی میکند. ما همه همسفران یک قایقیم. قایقی به سوی فانوس دریایی که رفتن به آن سالها و صفحه‌ها به طول می‌انجامد.

کتاب به سوی فانوس دریایی اثر ویرجینیا وولف در سال ۱۹۲۷ م. منتشر شد. این کتاب از اثرگذارترین آثار ادبی در جریان ادبیات مدرن بود. مکالمات کتاب اندک است و می‌توان گفت عمل چندان زیادی در آن صورت نمی‌گیرد. بلکه بیشتر روایت‌های آن به صورت جریان سیال ذهن شخصیت‌های داستان می‌گذرد. کتابخانه‌ی مدرن در سال ۱۹۹۸ این کتاب را در رد‌ه‌ی پانزدهم در میان صد رمان برتر انگلیسی زبان قرن بیستم قرار داد. روزنامه‌ی تایمز هم در سال ۲۰۰۵ این کتاب را در فهرست صد کتاب انگلیسی‌ زبان برتر از سال ۱۹۲۳ معرفی کرد. این کتاب در ایران تاکنون توسط خجسته کیهان (انتشارات نگاه)، صالح حسینی (نشر نیلوفر)، و سیلویا بجانیان (نشر به‌نگار) ترجمه شده و به انتشار رسیده‌است.

تکنیک روایت رمان به سوی فانوس دریایی جریان سیال ذهن است و رمان با دیدگاهی نمادگرایانه نوشته شده‌است. ویرجینیا وولف در نوشتن این رمان تمام توجهش را بر توصیف فضا و احساسات شخصیت‌ها متمرکز کرده است. نثر شاعرانه نیز که خصیصه‌ی بیشتر آثار وولف است، در این رمان به‌خوبی مشهود است. جریان سیال ذهن، سبک نوشتاری وولف بوده که بر مبنای این شیوه‌ی نگارش، تقدم و تاخر زمانی وجود نداشته و پریشان‌احوالی نویسنده به همان‌صورت پریشان‌گونه، بر صفحه‌ی کاغذ ثبت می‌شود. نویسنده بنا به مناسبات زمانی و داستانی، ماجراها را از زاویه‌ی دید افراد مختلف روایت می‌کند و در واقع راویان داستان در هر قسمت جابه‌جا می شوند. به گونه‌ای که هرکدام از شخصیت‌ها، از زبان سایر افراد موثر داستان توصیف می‌شوند؛ حال آن‌که تعمّد در تفاوت خلق دیدگاه‌ها کاملاً محسوس است.

به سوی فانوس دریایی

به سوی فانوس دریایی

نویسنده : ویرجینیاوولف
ناشر : نیلوفر

چمدانی سنگین از گذشته‌ی ویرجینیا وولف

ویرجینا وولف در این کتاب عمدتاً از وقایع زندگی خود الهام گرفته است. به عبارتی او می‌کوشد چمدانی سنگین از بار گذشته‌اش را از طریق نوشتن بر زمین بگذارد و به رهایی و پذیرش برسد. آقا و خانم رمزی در واقع الهام‌گرفته از خصوصیات شخصیتی پدر و مادر ویرجینا وولف هستند. و خانه‌ای که داستان در آن روایت میشود، در جزیره‌ای قرار گرفته که خاطرات کودکی وولف در آنجا روی داده است. ویرجینا وولف در یادداشت‌های روزانه‌ی خود در ۲۸ نوامبر ۱۹۲۸ مینویسد:

روز تولد پدرم؛ اگر هنوز زنده بود امروز به ۹۶ سالگی می‌رسید. مثل بعضی از آدم‌هایی که می‌شناسم او هم میتوانست ۹۶ ساله باشد؛ ولی خوشبختانه چنین نشد. زنده‌ماندن او زندگی مرا به پایان می‌رساند. در این صورت چه می‌شد؟ نویسندگی و کتاب ممنوع می‌شد. باورکردنی نیست. در گذشته من هر روز به او و مادرم فکر میکردم. اما نوشتن فانوس دریایی خاطره‌ی آن دو را ته‌نشین کرد. و حالا گاه یاد او به سراغم می‌آید، ولی متفاوت اس. گمان می‌کنم که قبلاً به‌طور وسواس‌آمیز و ناسالمی مدام به آنها فکر می‌کردم و نوشتن درباره‌ی آن دو، گاهی لازم بود. حالا او را بیشتر به صورت مردی هم‌عصر خود می‌بینم.

به سوی فانوس دریایی در واقع ادای دین یا مرثیه‌ای است برای پدرش، سوگنامه‌ای برای برادر مرده‌اش توبی، خواهر نیمه‌جانش استلا، و برای دوران کودکی‌اش.

هر زن برای نوشتن به اتاقی از آن خود نیاز دارد

ویرجینیا وولف به عنوان یک نویسنده‌ی زن، آگاهی زنانه‌ی منحصر‌به‌فرد خود را شکل داد؛ که ریشه در تجارب زندگی و زمینه‌های اجتماعی او در آن زمان داشت. در طول زندگی، او خود را وقف نقد ادبی فمینیستی کرد و حقوق زنان را از طریق آثار خود بیان کرد. شعور زنانه ویرجینیا وولف ابتدا در کتاب «اتاقی از آن خود» نمود پیدا کرد، که در آن وی این عقیده را بیان می‌کند که استقلال اقتصادی عنصری اساسی برای فرار زنان از کنترل مردان است.

اگر زن بخواهد داستان‌نویسی کند، باید پول و اتاق خودش را داشته باشد. (وولف، ۲۰۰۱)

اتاقی از آن خود

اتاقی از آن خود

ناشر : روزگار نو
مترجم : معصومه مهرشادی

در جامعه مردسالار، این زنان بودند که همیشه به عنوان دارایی مردان قلم‌داد می‌شدند. به دلیل شرایط اقتصادی و خانگی زنان، آزادی زنان از محدودیت مردان غیرممکن بود. مگر این‌که از نظر مالی مستقل باشند. بنابراین، در مقایسه با حق رأی دادن به زنان، وولف تأکید کرد که مسئله‌ی درآمد بسیار ضروری است. علاوه بر موقعیت مالی نامطلوب، زنان نیز مانند مردان از فرصت‌های کافی برای تحصیل، یا تحصیل کافی، محروم بودند. در نتیجه، زمینه‌ی آفرینش ادبی تقریباً به‌طور کامل توسط مردان اشغال شده بود. وولف استدلال کرد که اگر زنان در شرایط مشابه مردها زندگی کنند، این وضعیت وجود نخواهد داشت. زیرا زنان از هوشیاری کمتری از هم‌تایان خود برخوردار نیستند. او تصور می‌کرد که اگر شکسپیر خواهری را با استعدادِ برادرش داشت، به دلیل فقر، حقارت و بیش از همه هویتش جنسی‌اش، هرگز فرصت حضور در صحنه‌ی لندن و تبدیل شدن به نویسنده‌ای مشهور در تاریخ ادبیات را پیدا نمی‌کرد. در کتاب «به سوی فانوس دریایی» نیز وولف روابط جامعه‌ی مردسالار و آثار به‌جا مانده از آن را بر شخصیت‌های آقا و خانم رمزی و اجباری که برای ازدواج لیلی بریسکو وجود دارد، به تصویر میکشد. بنابر پژوهش‌های دانشگاهی انجام‌شده، کتاب به سوی فانوس دریایی از منظر مولفه‌های فمینستی قرابت بسیاری با کتاب «جزیره‌ی سرگردانی» اثر سیمین دانشور دارد.

در عصر ویکتوریا که دوره‌ای با شکوه در تاریخ بریتانیا است، ازدواج به این معنی بود که شوهر، سلطان و نان‌آور خانواده باشد. در حالی که همسر قرار است از او حمایت کند و به خوبی در خانواده حضور یابد. زوج رمزی الگوی معمول ازدواج ویکتوریایی هستند. هر دو با توجه به معیارهای جامعه نقش متعارف جنسیت‌شان را بازی می‌کنند. آقای رمزی شوهر محترم و دانشمند باهوشی است. و از شهرت بالایی در محافل علمی برخوردار است. خانم رمزی یک همسر مطیع و مادری لطیف و پاکدامن، بسیار جذاب، کاملاً دلسوز و کاملاً از خود گذشته است. تحسین و همچنین مطیع بودن وی نسبت به آقای رمزی، تا حدودی زیاد، فضایل متعارفی است که برای همه زنان ویکتوریایی لازم است. علاوه بر این، تولید فرزندان و مراقبت از خانواده وظایف زنان است. زیرا ازدواج در سن ویکتوریا مهمترین چیز برای آن‌ها محسوب می شود. شاید همین دلیل اشتیاق و ترغیب جوانان به ازدواج توسط خانم رمزی باشد. در واقع، او به شدت معتقد است که زنان فقط با ازدواج می‌توانند به خوش‌بختی دست پیدا کنند. بنابراین، او هم‌چنان جوانان را مجاب به ازدواج می‌کند. به عنوان مثال، اصرار دارد که لیلی باید ازدواج کند و میگوید:

«یک زن مجرد بهترین زندگی را از دست داده است.»

جزیره سرگردانی

جزیره سرگردانی

نویسنده : سیمین دانشور
ناشر : خوارزمی

در واقع ، ایمان تزلزل‌ناپذیر خانم رمزی به ازدواج، دقیقاً محدودیت‌های زنان آن دوره را نشان می‌دهد. چنین کوته‌بینی حتی می‌تواند به فاجعه‌ای مانند زندگی زناشویی ناخوشایند بین پل و مینتا منجر شود که ازدواج آن‌ها با پیشنهاد خانم رمزی انجام شده‌است. همان‌طور که لیلی بریسکو در قسمت آخر رمان یادداشت کرد، خانم رمزی احساس می‌کند که نقش مراقبت بیش از اندازه از دیگران را باید در وهله اول برای مردان و بعد دیگر افراد بازی کند. در واقع، خانم رمزی احساس وظیفه می‌کند که از کل جنس مخالف محافظت کند. به گفته‌ی وی، مردان مسئولیت کشورهای حاکم و مدیریت اقتصادی را به دوش می‌کشند. کار مهم آن‌ها آسیب‌پذیر و نیاز به اطمینان خاطر مداوم دارد؛ خدمتی که زنان می‌توانند و باید به آنان ارائه دهند.

لیلی بریسکوی شورشی در برابر جامعه‌ی مردسالار

در مقابل خانم رمزی به عنوان یک زن ایده‌آل ویکتوریایی، لیلی یک زن جدید و مدرن است. به نظر لیلی، ازدواج مانند یوغی است که در آن رشد شخصی و موفقیت‌های شغلی زنان مختل می‌شود. با قبول نکردن انتظارات از نقش دیرینه‌ی زنان ویکتوریا در خانواده، لیلی ترجیح می‌دهد که یک زندگی مجرد و آزاد را داشته باشد. لیلی جدا از ازدواج نکردن، با هوشیاری و عصیان در ذهن خود، اقدامات ابتکاری را نیز علیه روابط به سبک زن و مرد انجام می‌دهد. او سعی می‌کند به جای تبعیّت از مردان، دوستی بدون پیش‌داوری و ناب با جنس مخالف برقرار کند. به عنوان مثال، او از تسکین چارلز تانسلی به قیمت کرامت خودداری می‌کند. در همین‌حال، او موفق می‌شود با آقای بانکس، که بدون تبعیض با او رفتار می‌کند، به یک ارتباط دوستانه‌ی مناسب و انسانی برسد. لیلی به عنوان زنی بیدار و دارای هوشیاری زنانه، نقاشی را به عنوان شغلی برای درآمد پیش می‌گیرد تا حقیقت درون خودش را بگوید. با این وجود، فعالیت هنری وی با ارزش‌های سلطه‌پذیر مردان سازگار نیست. زیرا هنر منحصر به مردان است. در چنین شرایطی، روند لیلی برای درک ارزش‌های خود، از موانع پر است.

خاطره تکراری چارلز تانسلی، که اصرار داشت زنان نه می‌توانند نقاشی کنند و نه می‌نویسند، اضطراب او را عمیق‌تر می‌کند. با همین شک و تردید است که او در ابتدای رمان، پرتره‌ی خود از خانم رمزی را آغاز می کند. پرتره‌ای که مملو از مشکلات حل‌نشدنی است. اما لیلی در طول رمان دچار تحول شدیدی می‌شود. و از زنی که نمی‌تواند اشکال و رنگ‌ها را به‌درستی به‌کار ببرد، به هنرمندی تبدیل می‌شود که به چشم‌انداز خود دست می‌یابد. و از آن مهم‌تر، بر اضطراب‌هایی که او را از کار باز داشته‌اند، غلبه کند. در پایان رمان، لیلی می‌تواند از مواد زودگذر اطراف خود -نور متغیر و نمای خلیج- چیزی زیبا و ماندگار بسازد. او با دیدن اتحاد خانواده‌ی رمزی و فرود آن‌ها در فانوس دریایی، در وسط بوم خود خطی کشیده و نقاشی خود را به پایان می‌رساند. به همین ترتیب، دست‌یابی به چشم‌انداز لیلی، تحقق آندروژنی وولف است. در مجموع، بازدید از فانوس دریایی سفر به آندروژنی است. و آنچه فانوس دریایی می‌زند نور هماهنگ است.

ناپایداری جهان و وسوسه‌ی جاودانگی

آقای رمزی متافیزیسیتی متبحّر که در دوران جوانی سهم بی‌نظیری در زمینه کاری خود داشت، در مورد سرنوشت کارش و میراث آن اطمینان ندارد. و عدم امنیت وی در این زمینه خود را به عنوان یک نقطه‌ضعف نشان می‌دهد. آگاهی شدید وی از اجتناب‌ناپذیری مرگ، وی را بر آن می‌دارد تا امیدهای جیمز جوان را از بین ببرد. این ابَرآگاهی همچنین او را مجبور می‌کند تا با مرگ خود مقابله کند. و با این احتمال روبرو شود که مانند کتاب‌ها و صفحه‌های فراموش‌شده‌ی قسمت دوم رمان، در فراموشی فرو برود. آقا و خانم رمزی رویکردهای کاملاً متفاوتی در زندگی دارند. آقا به عقل خود اعتماد می کند، در حالی که خانم به احساساتش تکیه دارد. اما آن‌ها این دانش را دارند که جهان پیرامون آن‌ها زودگذر است. عقیده دارند که هیچ‌چیز برای همیشه دوام ندارد. آقای رمزی تأمل می‌کند که حتی ماندگارترین و مشهورترین افراد مانند شکسپیر، محکوم به فراموشی نهایی هستند؛ این جنبه‌ی تلخ شخصیت اوست.

خانم رمزی مانند همسرش کاملاً از گذر زمان و مرگ‌و‌میر آگاه است. او پس از مهمانی شام خود، در طبقه‌ی بالا زمانی که بر بالین کودکان بیدار است، از دیدن جمجمه‌ی گراز بر دیوار آشفته میشود. وجود جمجمه به عنوان یک یادآوری نگران‌کننده عمل می‌کند که مرگ، حتی در سعادت‌مندترین لحظات زندگی، همیشه به آن نزدیک است. اما واکنشش نسبت به این دانش کاملاً متفاوت از واکنش همسرش است. در حالی که آقای رمزی تحت فشار سنگین مرگ خم شده، خانم رمزی به دنبال ساختن لحظاتی درخشان حتی زودگذر در طول زندگی و بر روی زمین است. ارجاعات به دریا مدام در طول رمان ظاهر می‌شوند. وولف دریا را عاشقانه و زیبا توصیف می‌کند. اما خاطره انگیزترین تصویرهای او از آن، به خشونتش اشاره دارد. به عنوان نیرویی که تخریب به بار می‌آورد، قدرت تخریب جزایر را دارد و همانطور که آقای رمزی می‌اندیشد، «زمینی را که ما در آن ایستاده ایم می‌خورد»، دریا تداعی قدرت‌مندی از ناپایداری و ظرافت زندگی و دستاوردهای بشری است.

در برابر این میل به زیستن و جاودانگی، جنگ در سراسر اروپا آغاز می‌شود. خانم رمزی یک شب ناگهان می‌میرد. اندرو رمزی، پسر بزرگ او، در جنگ کشته می‌شود و خواهرش پروو نیز در اثر بیماری مربوط به زایمان می‌میرد. این خانواده دیگر در خانه تابستانی خود تعطیلات ندارند. علف‌های هرز باغ را تسخیر می‌کنند و عنکبوت‌ها در خانه لانه می‌کنند. ده سال بعد خانم مک‌نابِ خانه‌دار، چند زن دیگر را برای کمک به نظم در خانه استخدام می‌کند. آن‌ها خانه را از فراموشی و پوسیدگی نجات می‌دهند و هنگام بازگشت لیلی بریسکو همه چیز مرتب است. اگرچه لحظاتی که دارای درخشش هستند، پایان می‌یابند. فقط لیلی بریسکو راهی برای حفظ تجربه‌ی خود پیدا می‌کند و این راه از طریق هنر اوست. با پایان رمان، ده سال بعد، لیلی نقاشی‌ای را که شروع کرده بود، به پایان می رساند. هنر، شاید تنها امید اطمینان به دنیایی ناپایدار باشد: زیرا لیلی در حالی که در سوگ مرگ خانم رمزی و نقاشی روی زمین چمن بود، فکر می‌کند که:

«هیچ چیز باقی نمی‌ماند ، همه‌چیز تغییر می‌کند. اما نه کلمات، نه نقاشی.»

«به سوی فانوس دریایی» دعوتی است برای نگریستن به زیبایی زوال، ناپایداری جهان، دغدغه‌‌ی جاودانگی، روان‌شناسی انسان‌ها، مفهوم جنسیت در دنیای مدرن، و سرک کشیدن به دنیای درونی ویرجینا وولف که آکنده از تصاویر سحرآمیز و درخشان است.

دسته بندی شده در: