مثنوی یکی از قالب‌‎های اصلی شعر فارسی است که از دیرباز برای سرودن اشعار تمثیلی، حکایت‌ها و اشعار عرفانی کاربرد داشته‌است. در این قالب شعری هر بیت قافیه‌ای جداگانه دارد و به همین دلیل مثنوی (دوتایی) نامیده می‌شود. شاید بهترین نمونه‌ی آن‌ شاهنامه‌ی فردوسی باشد که در ۵۲ هزار بیت و در اوج کیفیت شاعرانگی و حماسه‌پردازی، حق مطلب را ادا کرده‌است. از آثار بزرگ دیگر در ادبیات فارسی می‌توانیم به مثنوی معنوی مولانا، بوستان سعدی، و لیلی و مجنون نظامی گنجوی اشاره کنیم. شاعران بزرگ دیگری هم مثل سنایی، عطار نیشابوری، جامی، خواجوی کرمانی، خاقانی، وحشی بافقی و بیدل دهلوی، اشاره کنیم که اکثراً حکایات و داستان‌هایی قدیمی‌تر را با مولفه‌های شعری جدید و از دیدگاهی نو بازگو کرده‌اند. شعر زیر بخشی از یک مثنوی از دیوان مثنوی معنوی مولانا درباره‌ی ملاقات لیلی و خلیفه‌ است:

مثنوی معنوی

مثنوی معنوی

ناشر : پارمیس

گفت لیلی را خلیفه کان تویی
کز تو مجنون شد پریشان و غوی

از دگر خوبان تو افزون نیستی
گفت خامُش چون تو مجنون نیستی

هر که بیدار است او در خواب‌تر
هست بیداریش از خوابش بتر

چون به‌حق بیدار نبود جان ما
هست بیداری چو در بندان ما

جان همه‌روز از لگدکوب خیال
وز زیان و سود وز خوف زوال

نی صفا می‌ماندش نی لطف و فر
نی بسوی آسمان راه سفر

خفته آن باشد که او از هر خیال
دارد امّید و کند با او مقال

دیو را چون حور بیند او به خواب
پس ز شهوت ریزد او با دیو آب

چونکْ تخم نسل را در شوره ریخت
او به خویش آمد خیال از وی گریخت

ضعف سر بیند از آن و تن پلید
آه از آن نقش پدیدِ ناپدید

مرغ بر بالا و زیر آن سایه‌اش
می‌دود بر خاک پرّان مرغ‌وش

ابلهی صیّاد آن سایه شود
می‌دود چندانکْ بی‌مایه شود

بی‌خبر کان عکس آن مرغ هوا است
بی‌خبر که اصلِ آن سایه کجاست

تیر اندازد به سوی سایه او
ترکشش خالی شود از جست و جو

ترکش عمرش تهی شد عمر رفت
از دویدن در شکار سایه تفت…

دسته بندی شده در:

برچسب ها: