دوران قدیم را به عنوان دوران کلاسیک و دوران پس از رنسانس تا چند دهه‌ی پیش را به عنوان دوران مدرن به حساب می‌آوریم. پس مدرنیسم بعد از کلاسیسم به وجود آمده و بعد از خود مدرنیسم نیاز به دوره‌ی تاریخی دیگری داریم که آن را پسامدرنیسم یا پست‌مدرنیسم می‌نامیم.

این ساده‌ترین و البته -غلط‌ترین- تعریفی است که می‌توانیم از پست‌مدرنیسم به عنوان یکی از مکاتب روز ارائه دهیم. گرچه که بیان درستِ از تعریف پست‌مدرنیسم، سخت‌تر از این حرف‌هاست اما خود مکتب با تلفیق سهل بودن و ممتنع بودن جلو می‌رود. اولین نکته در تعریف پست‌مدرنیسم یا همان «پساتجدّد» این است که این مکتب و صدالبته دوران کلاسیک و مدرن را صرفاً دوره‌های تاریخی با مبدأ و تاریخ انقضای مشخص نبینیم. دیدی که باعث می‌شود تا بتوانیم قبل از مطرح شدن چنین مکتبی هم نشانه‌ها و نمونه‌هایی از آن را در تاریخ فلسفه، اندیشه، هنر و ادبیات ببینیم. برای مثال شاید برای شما جالب باشد که شعر مولانا را در قسمت‌های زیادی می‌توانیم نزدیک به پست‌مدرنیسم بدانیم!

اما برای آن که بیش از این متعجب نشوید، بیایید تا مثالی از تفاوت مکتب و دوره‌ی تاریخیِ سه ضلعِ بالا برای‌تان بزنم. فرض کنید که بیست سال پیش یک گوشی همراه یا همان موبایلِ آلکاتل خریده بودید. احتمالا در آن دوران مشغول به پُز دادن برای گوشی مدرن خود بودید! موبایلی که الان از آن با لفظ‌هایی مانند عتیقه یا گوشت‌کوب یاد می‌شود! حالا این تصور خیلی سخت نیست که موبایل I PHONE X شما هم تا چند سال دیگر به طرز عجیبی قدیمی و از مُد افتاده محسوب خواهد شد. حال بیایید تا دویست سال به عقب برگردیم، در جنگ میان صفویان و عثمانی‌ها، صفویان از شمشیر و سپر استفاده می‌کردند و در مواجهه با خود، برای اولین بار توپ‌های جنگی عثمانی‌ها را دیدند و آن را چیزی مدرن در برابر شمشیر و نیزه‌ی خود تلقی کردند! این در حالی بود که اگر چند هزار سال دیگر به عقب بازگردیم، در عصر آهن، همان شمشیر چیز بسیار متجددی در برابر چوب و چماق غارنشینان محسوب می‌شد!

پس تمامی این وسایل، پدیده‌ها و حتی بالاتر از آن، -مسائل انتزاعی- در دوران پیدایش و قوام گرفتن، امری مدرن محسوب می‌شوند و زمانی که اصطلاحاً نو بیاید به بازار، کهنه می‌شود دل‌آزار و همان‌هایی که دورانی مدرن بودند، تبدیل به چیزی کلاسیک می‌شوند! بی‌خود نیست که واژه‌ی مدرن به معنای «نوگرایانه» و واژه‌ی کلاسیک به معنای «قُدمایی» تعریف می‌شوند. انگار که در دوگانه‌ی مدرن-کلاسیک با یک ساعتِ شنی روبه‌رو هستیم. ساعتی که خرده‌شن‌هایی عتیقه در عمق خود دارد و با ظرف نامتناهی خود، همیشه جایی برای اضافه شدن شن‌هایی جدید دارند، شن‌هایی که از بالا درون ساعت ریخته می‌شوند و از جایی به بعد به سکون می‌رسند و این چرخه همیشه ادامه دارد.

پست‌مدرنیسم؛ محصولِ یک تضاد!

هر آن‌چه که تا به حال درموردش صحبت کردیم، به امور مدرن و کلاسیک مربوط می‌شد. سوال این‌جاست که پست‌مدرنیسم کجاست؟ نیاز به حضور و نیاز به کنش‌گری پست‌مدرنیسم از جایی شروع می‌شود که مسائل کلاسیک و مدرن به صورت ذاتی با یک‌دیگر در یک دیالکتیک قرار دارند و تضادها یا تعارضاتی را پیش می‌آورند که چیز سومی به عنوانِ یک «سنتز» باید در مقابل تز و آنتی تز قرار بگیرد تا وجود تعارضات را تایید کرده، آن‌ها را توضیح داده و در پاره‌ای تعارضات بتواند راه حلی را هم ارائه کند. البته باید دوباره تاکید کنم که برچسب‌های مدرن و کلاسیک، در این مقال، دوره‌هایی تاریخی نیستند، بلکه معیارهایی برای قضاوت لحظه‌ای هستند و ظروفی که چیزهای دور و بر ما را بنا بر انتزاع ما به دو دسته‌ی کلی تقسیم می‌کنند. پس اساسا رویکرد پست‌مدرن همیشه وجود داشته اما انسان‌ها تازه مانند کشف الکل، آن را کشف کرده‌اند و اختراع یا ساختی در کار نیست! حال بیایید تا دوباره مثالی برای واضح شدن موضوع بزنم اما قبل از آن یک پیش‌فرض را بپذیرید و آن هم این است که تمام چیزهای مدرن برای بهبود عملکرد یا جایگزینی چیزهای کلاسیک، جهت بهبود زندگی فطری انسان به وجود می‌آیند.

با پیش‌فرض قبلی می‌توانیم اثبات کنیم که یک امر ذاتی به مثابه «خانواده‌دوستی» در تمام انسان‌ها وجود دارد و چیزی کلاسیک به عنوان حرکت هم در انسان‌ها نهادینه شده است. حالا با تکامل لحظه‌ای تمدن، پدیده‌هایی مدرن مانند خودرو و قوانین راهنمایی و رانندگی برای بهبود عبور و مرور ساخته شده‌اند. فرض کنید که شما پدر یک خانواده هستید و در غرب تهران حضور دارید، نیمه‌ی شب که هیچ خودرویی در خیابان‌ها نیست، به شما تلفن می‌کنند که پسرتان در شرق تهران دچار سانحه شده و اگر تا نیم ساعت دیگر او را به بیمارستان نبرده و پول عملش را پرداخت نکنید، او خواهد مرد! شما شروع به حرکت می‌کنید و در این بین به چراغ‌قرمزهای زیادی برخورد می‌کنید؛ چراغ‌هایی که هیچ‌کسی در چهار طرف آنان –غیر از شما- حضور ندارد اما شما را معطل نگه داشته‌اند. چراغ‌هایی قرار بوده به عبور و مرور شما کمک کنند تا راحت‌تر فطرت خود را به نمایش بگذارید و به امیال‌تان برسید اما در این وضعیت، تناقضی را با ماهیت وجودی خود، آشکار می‌سازند و به جای امری مثبت، امری منفی تلقی می‌شوند. پست‌مدرنیسم در این‌جا اول از همه وضعیت اشتباه این تعارض را نشان می‌دهد و سپس به شما اجازه می‌دهد تا در رویکردی ظاهرا خلاف -و از نظر آن درست- چراغ قرمز را رد کنید.

فلسفه‌ی پست‌مدرنیسم چیست؟

چیزهایی که تا به الان شنیدید، مثال‌هایی برای ورودیه‌ی مطلب بودند و هیچ‌کدام تعاریفی علمی به شمار نمی‌آیند. اما شاید الان دیگر وقتش باشد که با مصداق‌های دقیق‌تری به موضوع بپردازیم. از نظر دایره‌المعارف‌های ادبی، پست‌مدرنیسم بیش از هر چیزی به «نگرش انتقادی» از همان جنسی که در مثال‌های بالا گفتیم وابسته است و سیر تحول چنین نگاه جدیدی به تمام مسائل مهم اعم از فلسفه، معماری، هنر، ادبیات و فرهنگ را در یک مفهوم جامعه‌شناختی، شامل می‌شود. در واقع پست‌مدرنیسم به مدرنیسم یک بَدَل می‌زند و همان عملی که مدرنیسم به مثابه نفی‌کنندگی با قدمایی‌گری انجام می‌داد را علیه آن به کار می‌گیرد.

استیون کانر فرآیند عملی پست‌مدرنیسم را در «چرخشی از سلطنت خفقان‌آور روایت‌های کبیر به خودمختاری پرتفرقه‌ی خرده‌روایت‌ها» می‌داند. اما این یعنی چه؟ پست‌مدرنیسم در چنین تعریفی یک کنش‌گر فرض می‌شود که ماهیتی مستقل ندارد و همچون یک ویروس –نه به معنای بد معمول- نیاز به دو پدیده‌ی مدرن و کلاسیک دارد تا تعارض میان آنان را کشف کرده و به انجام اعمالی روی آنان بپردازد. دیگر نکته‌ی چنین تعریفی را می‌توانیم در جزئی‌نگریِ پست‌مدرنیسم بدانیم که بیشترین تاکیدش، تمرکز روی خرده‌های هر چیزی است. خرده‌هایی که می‌تواند زندگی امروزین انسان را دچار مشکل کند و این نکته بیش از هر چیزی با کلمه‌ی «خرده‌روایت» عجین شده است. از طرفی چنین تعریف‌ها و پیش‌فرض‌هایی این تناقض را جواب می‌دهد که «وقتی هنوز مدرنیته به اتمام نرسیده است، چه‌طور به پسامدرنیته رسیده‌ایم؟»

حال شاید بگویید که ما باز هم پست‌مدرنیسم را معنا یا تعریف نکردیم؛ اما اگر هنوز منتظر چنین کاری هستید باید بگوییم که با صبر ایوب هم به جایی نخواهید رسید! درواقع پست‌مدرنیسم اصطلاح یا تعبیری است که قرار است به بی‌ثباتی‌ها، تزلزل‌های معنایی و ماهیتی یا همان‌طور که گفتیم، تعارضات بپردازد. پس طبیعی است که خود هم قالب ظروف مورد بررسی‌اش را بگیرد و علاوه بر این که تعریف مشخصی نپذیرد، دچار بی‌ثباتی و تزلزل و تنوع بی‌شماری شود. در نهایت، بسیاری از فلاسفه و اندیشمندان با توجه به نکات بالا معتقدند که پست‌مدرنیسم، یک نظریه‌ی ثابت و ساکن نیست که آن را در فلسفه‌ای جامع و فراگیر، چارچوب‌بندی کنیم. طبق این فرضیه، پست‌مدرنیسم، قالبی پیچیده و درهم‌تنیده از «اندیشه‌ها، دریافت‌ها، تشخیص‌ها، شناخت‌ها، تفاسیر و برداشت‌های متفاوتی از فرهنگ رایج و ترسیم نمایی از کثرت پدیده‌های مرتبط به همدیگر» برای حل تناقضات ماهوی همان‌ها تعریف خواهد شد.

چارچوب پست‌مدرنیسم

باز هم باید از قسمت‌های قبلی این نوشتار، وام بگیریم که برای یک چارچوب متحرک و پویا، نمی‌شود چارچوب تصور کرد! اما در هر صورت، وقتی یک نظریه‌ی پوچ‌انگارانه هم حاوی اصول است، می‌توانیم تا برای کارکردِ آن، مولفه‌هایی که از دیگر عناصرش پررنگ‌تر و پرکاربردترند را در قامت یک چارچوب –نه چندان کلی- تثبیت کنیم: اولین مولفه‌ی تقریبا همیشگیِ پست‌مدرنیسم، «کثرت‌گرایی» است که مخالفت این مکتب را با هرگونه وحدت‌گرایی نشان می‌دهد. البته منظور، شکل مثبت وحدت نیست. درحقیقت، پست‌مدرنیسم با برخورد صفر و صدی نسبت به پدیده‌ها مخالف است و به جای سیاه یا سفید دیدن هر چیزی، پیشنهاد می‌دهد تا همه‌چیز را -در دید اول- خاکستری ببینیم! در این کثرت‌گرایی است که می‌توانیم موافقت پست‌مدرنیسم با «پلورالیسم» را ببینیم؛ جایی که در نظر گرفتن اصول اولیه و خدشه‌ناپذیر به مثابه «یاسا» برای هر چیزی مضر محسوب می‌شود و این اقتدارگرایی و مرجعیت، از نظر پست‌مدرنیست‌ها توجه به حقیقت اصلی را کم‌رنگ می‌کند. از دل دو بند بالا باید متوجه شده باشید که پست‌مدرنیسم به «نسبیت‌گرایی» هم معتقد است و هر واقعیت یا حتی حقیقتی را «نسبی» فرض می‌کنند. 

سومین مولفه‌ی مهم پست‌مدرنیسم، «نیل به ابزوردیسم» است. جوامع سنتی تماما به قضاء و قدر خداوندی در معنا، حرکت و مقصد جهان استوار بودند و مدرنیسم، مادیات را جایگزین معنویات قدمایی کرد. پست‌مدرنیسم با درک تعارضات جوامع در چنین دوگانه‌ی دور از همی، به ابزوردیسم پناه می‌‎برد. بیایید دوباره مثال بزنم؛ فرض کنید در جامعه‌ی سنتیِ ما که به سمت مدرنیسم در حال حرکت است، هنوز اکثریت جامعه به ادیان ابراهیمی اعتقاد دارند. از طرفی اکثریت جامعه به سمت پدیده‌ها و انتزاعات مدرن هم کشیده شده‌اند. حالا دین به یک دختر بالغ می‌گوید که «باید نماز بخوانی و روزه بگیری و… » و مدرنیسم به او می‌گوید که «باید آزاد و رها باشی، حجاب امری مضر است و…» این دختر باید چه چیزی را انتخاب کند؟

در چنین تعارض آشکاری، پست‌مدرنیسم نه روی سنت نام ارتجاع می‌گذارد و نه مدرنیسم را بی‌قیدی می‌داند. بلکه به این دختر حق می‌دهد تا انتخاب‌های شخصی خود را انجام دهد و علایقش را برگزیند، هر چند که با هم در تناقض ظاهری باشند! نکته‌ای که همراهی تقریبی پست‌مدرنیسم با سکولاریسم را هم بیش از پیش برای ما واضح می‌سازد. مولفه‌ی آخر پست‌مدرنیسم هم در «تاکید زبانی» است. از آن‌جایی که تمام مسائل قبلی با گفتمان و دیالوگ حل می‌شوند، پست‌مدرنیسم، تمام معنا و معرفت جهان، خودشناسی، انسان‌شناسی و جهان‌شناسی را حاصل اکتساب و توجه به مناظره و گفت‌وگو با دیگر انسان‌های اطراف می‌داند.

تاریخچه‌ی پست‌مدرنیسم

همان‌طور که گفتیم، پست‌مدرنیسم یک دوره با تأخر زمانی نیست که بتوانیم برای آن تاریخ پیدایشی ذکر کنیم اما تاریخچه‌ی اصالت یافتن آن را می‌توانیم بررسی کنیم. اصطلاح پست مدرنیسم اولین بار در سال ۱۹۳۹ میلادی توسط آرنولد توینبی به کار رفت. سپس در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی و فراغت از جنگ جهانی دوم، افراد بیشتری سراغ بسط و توسعه‌ی فلسفه‌ی پست‌مدرن رفتند و برای مثال، «ژان فرانسوا لیوتار»، یکی از نظریه پردازان اروپایی در کتاب مشهور خود به نام «وضعیت پست‌مدرن» بسیاری از مولفه‌ها و ویژگی‌های پست‌مدرنیسم را تبیین کرد. بعد از این مراحل ابتدایی، دیگر وقت ارائه‌ی آثار پست‌مدرنیستی بر فلسفه‌ی مطرح شده بود و نویسندگانی چون ساموئل بکت، مارسل پروست و جیمز جویس به خلق چنین آثاری پرداختند. از ژاک دریدا، ژان بودریار و میشل فوکو هم می‌توانیم به عنوان مهم‌ترین افراد در رشد فلسفه‌ی پست‌مدرن در دنیا نام ببریم. کتاب‌های «پست‌مدرنیسم» اثر گلن وارد، «مسائل مدرنیسم و مبانی پست‌مدرنیسم» اثر مارتین هایدیگر و «جامعه‌شناسی پست‌مدرنیسم» اثر اسکات لش، آثار خوبی برای توضیح مسائل پست‌مدرنیسم در حوزه‌های مختلف محسوب می‌شوند.

وضعیت پست مدرن

وضعیت پست مدرن

نویسنده : ژان فرانسوا لیوتار
ناشر : گام نو
مترجم : حسینعلی نوذری

پست‌مدرنیسمِ ایرانی

پست‌مدرنیسم در ایران بیش از هر چیزی در شعر نمود دارد؛ «غزل پست‌مدرن» یکی از مکاتب شعری نوین و البته محبوب ایرانی است که بعدها بیشتر به آن خواهیم پرداخت. از دیگر نمودهای پست‌مدرنیستی در ایران می‌توانیم به پرفورمنس‌ها اشاره کنیم.

دسته بندی شده در:

برچسب ها: