سال 1403

ژانر فلسفه

وجود ژانر فلسفی در ادبیات، شاید خیلی به مذاق فیلسوف‌ها خوش نیاید. با آنکه بین افراد کتاب‌خوان، مطالعه رمان‌های ژانر فلسفی طرفداران کم، اما سرسختی دارد، اما شاید کمتر کسی مرز باریک‌بین فلسفه و ادبیات را بداند. فلسفه از یک ذهن تحلیلگر می‌خواهد که گره‌های ذهنی و مشکلات مفهومی را به صورت منصفانه، بی‌طرفانه و دقیق بررسی کند. در حالی که ادبیات به دنبال تخیل است تا یک مفهوم مرموز، مبهم و خاص را به ما نشان دهد. بنابراین طبیعی است که کشاندن فلسفه به دنیای ادبیات کاری دشوار و البته ظرافتمندانه باشد که از دست هر نویسنده‌ای بر نمی‌آید.

برای آنکه یک ژانر فلسفی در نوشتن رمان خلق شود، نویسنده باید هم فیلسوف باشد و هم اهل ادب. عیب کار اینجاست که نویسنده‌ای که فیلسوف باشد، با شک وتردید به ادبیات می‌نگرد. به همین دلیل است که بسیاری از فلاسفه از نوشتن رمان یا داستان ابا دارند. البته تاریخ فلسفه همواره نسبت به ادبیات اضطراب زیادی داشته است. افلاطون به طور آشکار با هنر و ادبیات رابطه‌ای خصمانه داشت و معتقد بود این دو، مقوله‌ای جدا از هم هستند. به همین دلیل همواره در طول تاریخ فلسفه، اعتقاد بر این بوده است که فلسفه برای عده‌ای محدود از افراد جامعه نوشته می‌شود تا توهمات فکری را برطرف کند. در حالی که ادبیات به توهمات فکری اضافه می‌کند.

اما همه نویسندگان و فیلسوفان مانند افلاطون فکر نمی‌کردند (البته حتی خود افلاطون نیز در زمینه نوشتن و نویسندگی یک هنرمند بی‌نظیر بود!). رفته‌رفته افرادی مانند نیچه، شوپنهاور، کیرکگور و سارتر پیدا شدند که هم نویسندگان و هم فیلسوفان پرآوازه‌ای بودند. فیلسوفانی مانند سارتر رمان‌هایی را نوشتند که هنوز هم در ردیف کتاب‌های پرفروش دنیا قرار دارند، مانند تهوع. از طرفی، نویسندگانی مانند توماس مان نیز با تمثیل‌های فلسفی داستان‌های متعددی را خلق کردند.

بهترین تعریف برای ژانر فلسفی

کتاب‌هایی که در ژانر فلسفی نوشته می‌شوند، داستانشان به بحث و فلسفه گفتمانی اختصاص پیدا کرده است. کارکرد و نقش جامعه، هدف زندگی، اخلاقیات، نقش هنر در زندگی انسان، نقش تجربه و توسعه دانش معمولا موضوعات محوری چنین کتاب‌هایی است. کتاب‌های ژانر فلسفی همچنین می‌توانند در مورد ایده‌آل‌های جامعه و نوع بشر نیز نوشته شوند. معمولا در چنین کتاب‌هایی با بخش‌های دشوار یا تاریک زندگی بشر روبه‌رو می‌شویم که نویسنده آن‌ها را به تصویر می‌کشد.

برای درک بهتر ژانر فلسفی، بهتر است کتاب‌هایی را در این زمینه معرفی کنیم که احتمالا شما نیز آن‌ها را خوانده‌اید یا نام آن‌ها به گوشتان خورده است:

غریبه از آلبرکامو

جنایت و مکافات از داستایوفسکی

دنیای سوفی از یوستین گردر

تهوع از ژان پل سارتر

برادران کارامازوف از داستایوفسکی

طاعون از آلبر کامو

بار هستی از میلان کوندرا

قلعه حیوانات از جورج اورول

کیمیاگر از پائولو کوئیلیو

مسخ از فرانتس کافکا

یک رمان در ژانر فلسفی باید چگونه باشد؟

تقریبا قالب خاصی برای فلسفه یا ژانر فلسفی در ادبیات وجود ندارد؛ اما معمولا اگر با یک رمان فلسفی روبرو باشید، فرم‌های خاصی از دیالوگ‌ها را در کتاب می‌بینید. در این کتاب‌ها معمولا شخصیت‌های اصلی یا فیلسوف، یا ریاضیدان هستند یا در ساده‌ترین حالت، افرادی با افکار عمیق و فیلسوف مآبانه‌اند که نسبت به دنیای بیرون از خود با شک وتردید می‌نگرند.

برای تصور چنین حالتی، کتاب‌هایی مانند بیگاه آلبر کامو یا جنایت و مکافات داستایوفسکی را به خاطر بیاورید. قهرمانان این کتاب‌ها شخصیت‌هایی ساده‌اند که حتی فیلسوف هم نیستند؛ اما افکار آن‌ها می‌تواند فلسفه زندگی افراد عادی جامعه را زیر سوال ببرد یا حداقل دیگر افراد را وادار به فکر کردن کند.

کتاب‌های پرفروش فلسفه

کتاب‌های جدید فلسفه