بیا از کتابچی بگیر

غزاله علیزاده

کتاب‌های غزاله علیزاده

زندگی و عقاید

فاطمه «غزاله» علیزاده از شاعرانی است که بین هنرمندان زن، نسبتاً گمنام مانده است و با این‌که هم‌دورهٔ شاعرانی مثل سیمین بهبهانی و نویسندگانی مثل سیمین دانشور بوده، نسبت به آن‌ها کم‌تر در مجالس و محافل ادبی و کتابخانه‌ها، نامی از او دیده می‌شود.

او در ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ شمسی در خانواده‌ای هنردوست در مشهد به دنیا آمد. مادرش «منیرالسادات سیدی» خود نیز در شاعری و نویسندگی فعالیت می‌کرد و به اصرار مادرش بود که در رشتهٔ حقوق وارد دانشگاه تهران شد. پیش از آن در دههٔ ۱۳۴۰ فعالیت ادبی خودش را شروع کرده بود و در دوران دبیرستان گیاه‌خوار شد. غزاله از دوران کودکی شخصیتی آرام و درون‌گرا اما باهوش و خلاق داشت و همین مسئله تشویق مادرش را برای ادامهٔ تحصیل او در فرانسه و در رشتهٔ حقوق به دنبال داشت. او در آستانهٔ ۳۰ سالگی اولین مجموعهٔ داستانی خود را به نام «سفر ناگذشتنی» در سال ۱۳۵۶ چاپ کرد. غزاله به پاریس سفر کرد اما علاقه‌ای به ادامهٔ حقوق نداشت؛ بنابراین رشته‌اش را به هر قیمتی که بود به فلسفه تغییر داد در دانشگاه سوربن مشغول به تحصیل شد. پس از بازگشت به ایران با «بیژن الهی» شاعر و نویسندهٔ آوانگارد آشنا شد و ازدواج کرد. هرچند این ازدواج دوام چندانی نداشت، ثمرهٔ آن دختری بود به نام «سلمی». غزاله از کودکی به خاطر شخصیت متفاوتی که داشت، همواره ارتباط گرفتن را یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های بی‌سرانجام زندگی خود می‌دانست؛ ارتباط با افراد و پدیده‌هایی که او آن‌ها را بسیار عمیق‌تر و درخشان‌تر از چیزی می‌دید و می‌دانست که از منظر دیگران به چشم می‌آمدند و همین خورده مسئله‌ها بود که غول بی‌شاخ‌ودم تنهایی او را شکل داده بود. نوشتن، به گفته‌های خودش، تنها مسکّنی بود که لحظه را برایش انجام‌پذیر می‌کرد و اگر نمی‌نوشت زندگی به کامش تلخ بود. آشفتگی و بی‌نظمی دنیا همیشه آزارش می‌داد و از دلهرهٔ ناشی از همین دنیای غیرقابل‌پیش‌بینی بود که دست به خودکشی زد؛ همان گونه که می‌نویسد:

 «بروز آشفتگی در هیچ خانه‌ای ناگهانی نیست؛ بین شکاف چوب‌ها، تای ملافه‌ها، درز دریچه‌ها و چین پرده‌ها غبار نرمی می‌نشیند، به انتظار بادی که از دری گشوده به خانه راه بیابد و اجزای پراکندگی را از کمینگاه آزاد کند.»

میراث ادبی

او در سال ۱۳۷۵ خودش را از درختی در روستای جواهردهٔ رامسر حلق‌آویز کرد تا برای همیشه از وحشت سرطان فرار کند اما آثاری که از خودش به‌جا گذاشت نام او را در فهرست برترین نویسندگان زن دورهٔ معاصر ایران ماندگار کرد؛ آثاری مثل «رؤیای خانه و کابوس زوال»، «کشتی عروس»، مجموعهٔ داستان کوتاه «غزاله تا ناکجا»، «سفر ناگذشتنی»، «چهارراه»، «تالارها»، «دو منظره»، «شب‌های تهران»، «ملک آسیاب» و درخشان‌ترین اثرش، مجموعهٔ دوجلدی «خانهٔ ادریسی‌ها» که در سال ۱۳۷۸ برندهٔ جایزهٔ تقدیری ۲۰ سال داستان‌نویسی شد. همچنین در این سال جایزهٔ ادبی «گردون» به داستان کوتاه «جزیره» از این نویسندهٔ فقید تعلق گرفت.

غزاله علیزاده علاوه بر بیژن الهی که همسرش بود، با نویسندگان بزرگی مثل «رضا براهنی»، «هوشنگ گلشیری»، «منصور کوشان»، «محمد مختاری» و «سیمین دانشور» دوستی و ارتباط نزدیک داشت و چنانچه در وصیت‌نامه‌اش می‌خوانیم، از آن‌ها می‌خواهد که نواقص آثارش را تکمیل کنند و کتاب‌ها و نوشته‌های چاپ‌نشده‌اش را مثل آثار خودشان حفظ و نگهداری کنند.

او از دنیای مدرن بیزار بود و به شخصیت‌ها و فضاهای آثارش رنگ و بویی معنوی می‌داد تا خیالی را که از دنیای آرمانیِ آسمانی‌اش دارد، حداقل در ذهنش پرورش دهد. علیزاده همچنین نویسنده‌ای بود که دغدغهٔ اصلاح جایگاه اجتماعی زنان را از نویسندگانی مثل فروغ فرخزاد به ارث برده بود و در شخصیت‌های داستان‌هایش عقایدش را به تصویر می‌کشید.

غزاله علیزاده پس از دو بار خودکشی ناموفق خودش را از این دنیا جدا کرد و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

 

کتاب‌های پرفروش غزاله علیزاده

کتاب‌های جدید غزاله علیزاده