انتشارات دانش زنجان منتشر کرد:
او یادش میآمد آن روز به علتترس و تالم پاهایش از او اطاعت نمیکردند و قادر نبودند او را به دنبال پیرمرد به سرد خانه ببرند. وقتی وارد سردخانه شد انگار که ناگهان صداها خاموش شده و زندگی داشت از جریان میافتاد. آخر او غیر از جنازه پسر صاحب خانه تا به حال جنازهای ندیده و یا از دیدنش خودداری کرده بود…
به این کالا امتیاز دهید