انتشارات بیدگل منتشر کرد:
رو به باغ رفت، پا به علفزار گذاشت، آوای سیرسیرکها او را احاطه کرد. زیر شاخههای توت بر تخته سنگی شست و ساقهٔ خشک گندمی را از زمین برداشت بین دو انگشت چرخاند، فکر کرد؛ چه زندگی ملال آوری، بلاهت محض، دور باطل، آسیاب دوباره به آنها برگشته بود بیفایده، هیچ چیز عوض نمیشد. زندگی او شبیه تعطیلاتی پایان ناپذیر ادامه مییافت…
به این کالا امتیاز دهید