معرفی کتاب
بخشی از کتاب:
نفسم رفته بود. داشتم با ناباوری و چشمانی اشکی به او مینگریستم. به گوشهایم اعتماد نداشتم. برای شنیدن آن حرفهای شیرین که سالها برای شنیدنشان انتظار کشیده بودم. لبخندی تحویلم داد و با نگاهی شیدا و گرم دوباره به حرف آمد:
-باران باور کن احساسم بهت واقعیه. ماهمنیر که باهام حرف زد، من تا صبح فکر کردم. به تموم این پنج سالی که تو برگشتی و کنارم بودی؛ در کمال ناباوری دیدم جز کنار تو هیچجا آروم نداشتم. از وقتی تو اومدی، بعد اون عید دیگه من هیچ سفر طولانی رو گردن نگرفتم، چون دلم برای تو تنگ میشد. چون باید به هر قیمتی که بود آخر هفته هام خودم رو میرسوندم به اون خونه، که برام شده بود خونه آرزوهام. اگه مسیر شرکت انقد دور نبود، چه بسا که اسبابکشی میکردم همونجا… همون جایی که هواش از عطر عشق پر بود و آرامشش دلم رو میبرد. کنار ارتش سه نفرهای که قلب و دین و ایمونمو مال خودشون کرده بودند.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | دریابم |
---|---|
تعداد صفحه | ۴۳۰ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۶۴۶۲۳۹۶ |