خاطرات یک سرباز

کمال شکوفه خاطرات خود را در رابطه با روزهای سربازی و حضور ارتش در دوران دفاع مقدس به رشته تحریر در آورده است.


تمام این خاطرات را در دفترچه‌های صد برگی معمولی و با خودکار آبی یادداشت می‌کرده که پس از خدمت سربازی به دو جلد رسید. کمال این دو دفترچه را به آقای داوود امیریان سپرد تا به دفتر ادبیات و هنر مقاومت سپرده شود. این دست‌نوشته‌ها پس از پاکنویس، یک ویرایش ساده شد، ضمن اینکه چند صفحه از خاطرات شخصی و خصوصی نویسنده با صلاح‌دید خودش حذف شد و به صورت کتاب حاضر در آمد. از نظر محتوای این گونه کتاب که ما را با دنیای متنوع رفتاری و گفتاری سربازان دوران دفاع مقدس بیشتر آشنا می‌کند. دکتر کمال شکوفه، همان طور که آرزو داشت و در جای جای کتاب به آن اشاره شده است، پس از پایان خدمت سربازی در دانشگاه پزشکی رشت پذیرفته شد و امروز در فومن استان گیلان به کار طبابت مشغول است. داستان از رفتن او به جبهه، آشنایی با فضای جبهه و جنگ، خاطرات سربازان و فرماندهان، خدمات بهداری در پشت جبهه، اتمام جنگ، بازگشت به خانه، آغاز دوبارة تحصیل و سرانجام پزشک شدن را در یک چشم به هم زدن برای خواننده به تصویر روایی می‌کشد. از متن کتاب می‌خوانیم: وقتی سر برانکارد را گرفتم و بلند کردم، خون شهید روی برزنت برانکارد جاری شد و شرشر به داخل پوتینم ریخت. پوتینم پر خون شد و وقتی به راه افتادیم صدای شلپ‌شلپ آن مرا ناراحت می‌کرد. چاره‌ای نبود. می‌بایست هر چه زودتر او را به نزدیک آمبولانس می‌بردیم؛ چون هر آن احتمال داشت خمپارة دیگری بیفتد و ما هم به سرنوشت آن سه شهید دچار شویم. من نمی‌دانستم شهیدی که حمل می‌کنیم، همان راننده امامی است. همان کسی که وقتی می‌خواستم از بهداری باغ به گروهان ۳ بیایم مرا سوار ماشینش کرد و تا گروهان ۳ آورد. کتاب حاضر خاطرات داستانی کمال شکوفه از سربازان وظیفه ارتش در هشت سال دفاع مقدس است که آن را در ۲۴۱ صفحه گرد آورده است. سالهای دوری از خانه، فداکاری، ایثار، شهادت همرزمان، خنده و شوخی در فضای دردآلود جنگ، سادگی و صمیمیت و جلوه‌های طبیعی جنگ در جبهه‌های جنوب و جنوب غربی، بازگشت به دانشگاه و طبیب مردم شدن از محتوای اصلی کتاب است.