موجود
کد کالا: ۲۰۵۷۱۸
هنوز امتیازی داده نشده
معرفی کتاب
انتشارات پرسمان منتشر کرد:
خون روی لب باریکش میلغزید و قلبش بیسامان شده، همهجای تنش به تپش افتاده بود.
تار میدید، اما میدید که جنازهٔ آشولاش آبرا را با زیلویی پاره بیرون آوردند و کنج سکو پرتاب کردند.
بغض حال شکفته شدن هم نداشت اما وقتی موی پریشان شدهای را لای سیاهه چادر دید، اشک روی گونه و صورت خاک گرفتهاش پخش شد. جگرش کباب شد. هقهق گریه کرد و بر سر و پایش کوفت.
خندهٔ مستانهٔ مردی که شهنازش را به دوش میکشید، نفسش را بند آورد. دست بلند کرده با تمام قوا فریاد زد:
(کجا میبریدش از خدا بیخبرا؟)
کسی او را نمیدید. صدایش شنیده نمیشد.
دلش میخواست مشت مشت گل شل به پوزهٔ نره گرگی بمالد که وقت حمل شهناز آب از دهانش شره میکرد.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | زامار |
---|---|
تعداد صفحه | ۲۸۸ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۱۸۷۳۷۰۶ |
نقد و بررسی کاربران (۰)
اولین نفری باشید که نقد و بررسی میکند