بیا از کتابچی بگیر
موجود
کتاب قلب سگی
کد کالا: ۳۷۱۰۶

قلب سگی

ناشر:

ماهی

قیمت: ۹۵,۰۰۰ ۸۵,۵۰۰ تومان ۱۰% تخفیف
(۴.۷ از مجموع ۳ نظر)

لیست چاپ‌های دیگر

(۳)

معرفی کتاب

واق‌واق یک ضربان

کتاب «دل سگ» که علاوه بر این نام، به نام‌های قلب سگی و قلب سگ هم ترجمه شده است اولین کتاب میخائیل بولگاکف، نویسنده و نمایشنامه‌نویس روسی (اوکراینی) است. احتمالا بولگاکف را با اثر معروف «مرشد و مارگاریتا» که آخرین کتاب نویسنده است بشناسید اما رمان نسبتا کوتاه حاضر اولین اثر بلند نویسنده در این قالب است که در سال ۱۹۲۵ میلادی نوشته شد. باتوجه به اینکه در آن سال‌ها هنوز آن‌قدر صورت‌گرایی دربرابر محتوا قد علم نکرده بود و ایضا چون بولگاکف آگاهانه به‌طور بی‌پرده و خارج از حصارهای عرف فرمالیستی آن دوران صحبت می‌کند -و پای لرزش هم می‌نشیند- پس بعید است اگر اسامی خاص اُف دار یا مختوم به ایچ را حذف کنیم؛ بتوانید چشم‌بسته بفهمید که این یک رمان روسی است اما قطعا در هرصورت چشم‌بسته هم می‌فهمید که با یک رمان فوق‌العاده عمیق، نکته‌سنج و جریان‌ساز روبه رو هستید! جریان‌ساز از این جهت که احتمالا یکی از بهترین الگوهای بسط عنصر خیال‌انگیز در روایت رئالیستی است… کتاب کلا ۱۰ فصل دارد؛ از آن فصل‌هایی که دوست دارید هیچ‌وقت تمام نشود و همزمان دوست دارید زودتر تمام شود تا ببینید بعدش یا حتی آخرش چه می‌شود!

بولگاکف کیست؟

میخائیل آفاناسیویچ بولگاکُف؛ در ایران بیشتر با همان مرشد و مارگاریتا که ذکر شد شناخته می‌شود اما باوجود عمر کوتاهش (تنها ۴۸ سال / او بر اثر بیماری کبدی ارثی درگذشت.) آدمی فراتر از یکی دو کتاب است. سال ۱۸۹۱ در یک خانوادهٔ فرهیخته، از پدری دانشیار و مادری معلم در کی‌یف به دنیا آمد. با اینکه دوست داشت راه پدر را ادامه دهد به اصرار پدر سراغ پزشکی رفت؛ در این بحبوحه جنگ داخلی‌ای در روسیه همزمان با جنگ جهانی اول رخ داد و منجر به تغییر ماهوی روسیهٔ تزاری به شوروی شد. بولگاکف بعد از مرگ پدر به عنوان پزشک، ارتش سفید یعنی سلطنت‌طلبان را در جنگ با ارتش سرخ یعنی کمونیست‌ها یاری می‌کرد و با شکست کامل ارتش سفید به فکر فرار از کشور افتاد اما با وجود بیماری مجبور شد ماندگار شود. پس از بهبودی حرفهٔ پزشکی را کنار گذاشته شروع به مقاله‌نویسی و فعالیت‌های فرهنگی کرد و با مهاجرتِ -این‌بار خودخواسته- نقدهای فکاهی‌اش به سرعت، روزنامه‌های مسکو را تسخیر کرد. وی پس از نوشتن داستان‌هایی پاورقی با نیت امرار معاش بالاخره از قلم به‌مزدی -اصطلاحی که خود درمورد آن دوران به کار می‌برد- دست کشید و خود را وقف نوشتن کرد که چندین داستان بلند و نمایشنامه حاصل عمر هنری اوست.

بن‌مایهٔ داستان

در «دل سگ» ظاهرا با یک داستان خوش‌خط و خال علمی تخیلی روبه‌روایم و در باطن گفت‌وگوی تمدن‌هایی -کاملا نامتمدنانه- بین چپ و راست برقرار شده! نویسنده مشخصا طرف سرمایه‌دار یا کارگر را نمی‌گیرد چون اساسا هدفش این نبوده و شما بیشتر حس می‌کنید که خود نویسنده هم پشت این شخصیت‌ها قایم شده تا یک جراحی روی ایدئولوژی‌های مورد بحث انجام دهد و بعضا خیلی رک شخصیت‌هایش را نمایندهٔ پارلمان‌های بلشویکی/منشویکی می‌کند. برای مثال آن در این بخش نطق غرائی را از یک بورژوا می‌شنویم:

«فیلیپ فیلیپوویچ گفت: «شما از خرابی حرف می‌زنید؟! وضع این ساختمان یا ساختمان‌های دیگر بهتر نمی‌شود مگر اینکه مردم را وادارید از حرف مفت زدن بپرهیزند! به محض اینکه به این همسرائی دیوانه‌وار ]سرودهای انقلابی [خاتمه بدهند اوضاع خودبه‌خود بهتر می‌شود».

دکتر به شوخی گفت: «حرف‌هایتان بوی ضدانقلاب می‌دهد فیلیپ فیلیپوویچ، خدا کند به گوش کسی نرسد».

فیلیپ فیلیپوویچ با حرارت اعتراض کرد: «من به کسی لطمه‌ای نمی‌زنم. در تمام این حرف‌ها هیچ چیز ضدانقلابی نیست. از قضا این کلمه‌ای است که من نمی‌توانم تحمل کنم. آخر این] برچسب‌زدن [دیگر چه صیغه‌ای است؟!» »

و اینجا پرولتاریا برای ما فریاد می‌زند:

«شاریکوف گفت: «کمیته از منافع مردم دفاع می‌کند!»

فیلیپ فیلیپوویچ گفت: «می‌توانم بپرسم دقیقا از منافع کی؟] کدام مردم؟ [

-«البته، کارگران!»

+ «چه چیز باعث شده فکر کنی کارگری؟»

- «وقتی سرمایه‌دار نیستم پس حتما کارگرم!» »

شخصیت اصلی داستان با اینکه فرقی با موش آزمایشگاهی ندارد اما سگ است؛ سگی ولگرد و برخلاف سگ ولگردِ هدایت که به جایی نمی‌رسد، سگ ولگرد بولگاکف قرار است به خیلی جاها برسد تا بفهمیم که رنج کدام موقعیت بیشتر است! بیخیالی یا کنشگری، درد نان یا درد دانستن؟!

شخصیت‌ها هم تماما خاکستری خلق شده‌اند و البته این قضیه در عین قضاوتگر نبودن دانای کل، معنی «سیاسی‌اش نکنیم، بزنیم وسط» را از نیت نویسنده برداشت نمی‌کند چون درعمق قضیه، تفکر یهودی و تفکر ضدبلشویک نویسنده (در دون‌پایه بودن کنش دون‌پایه‌ها!) مشهود است که مجوز نگرفتن کتاب تا سال ۱۹۸۷ را برایمان عادی‌تر می‌کند. البته این ماجرا اذیت‌کننده نیست چرا که نویسنده –مانند پزشک داستان- استاد جراحی مغز مخاطب است و چیز زننده‌ای مشاهده نمی‌شود؛ اما برای مثال شخصیت جراح از ابتدا تا انتهای کتاب مشغول زمزمهٔ شعری در ظاهر بی‌ربط به موضوع (از فدریکو گارسیا لورکا) برای نقش بستن روی ناخودآگاه است: «از غرناطه تا سویل… به سوی کرانه‌های نیل…» کمتر مخاطبی می‌داند که غرناطه به معنی گرانادا و سویل به معنی سویا اسامی معرب دو شهر اسپانیایی تحت حکومت اعراب] آندلس[ هستند و نیل مقدس هم شمائی از ارض موعود…

ساخت نمادگرایانه

بدون شک کتاب حاضر یکی از برترین کتاب‌های نمادگرای تاریخ است و آن چنان دوست دارد ما را در زمینهٔ نماد به یقین برساند که مصرانه کلیدهایی با ارجاع مستقیم طراحی می‌کند و نقطه‌هایی حقیقی –و نه انتزاعی- را مورد هدف قرارداده است؛ اما شاید لازم باشد تا برای فهم موضوع، چند نکتهٔ جزئی‌تر را بررسی کنیم:

اول اینکه همزمانی نگارش کتاب با ماه‌های اول پس از مرگ لنین (رهبر شوروی) این تلنگر را به مخاطب می‌زند تا به جای سگ، مردم روسیه را در ذهنش تجسم کند و جراحی را هم تمثیلی از انقلاب انجام شده ببیند اما بولگاکف با اسم عجیب کتاب -که برخاسته از همان عمل مهم است- می‌خواهد نشان بدهد قلب و روح آدمی بر مغز و عقل اولویت دارند.

دوم کاویدن ریشهٔ عمل انجام شده و پیش‌بینی نتیجهٔ غایی است. نویسنده اعتقاد دارد که نوع جراحی یا همان انقلاب، بیشتر جنبهٔ درونی دارد و از آن‌جا که چنین قدرتی اعم از باز شدن دست آدمی‌زاد باعث خشونت می‌شود پس عمل مذکور به جای اصلاحات باعث توحش بیشتر می‌شود؛ جالب این است که هردوی این پیش‌بینی‌ها هم درست از آب درآمده‌اند!

سومین نکته، بی‌توجهی متقابل مردم و سران قدرت نسبت به همدیگر است تا جایی که در ابتدای داستان، شاریک با عوعو کردن خود به دنبال تکه‌ای گوشت یا اندک نوازشی است و قدر یک سوسیس را می‌داند و حاضر است برای قدردانی تا قلهٔ قاف هم دنبال پزشک راه بیفتد اما بولگاکف نشان می‌دهد حتی چنین موجود قدردانی هم بعد از گرفتن قدرت زیاد (نسبی) نمک به حرام می‌شود و دنبال زدن زیر کاسه کوزه هاست!

مبحث چهارم نوع نگاه سواره به پیاده که درمورد سوم بررسی کردیم نیست بلکه اساس نگاه ماکیاولی هر قدرتمندی به مردم است. نویسنده نشان می‌دهد که بعضی اوقات محبت سران به ملت گل می‌کند و آن هم زمانی است که منفعتی مستقیم وجود داشته باشد تا بتوان از مردم پلی برای رسیدن به هدف استفاده کرد. این وسیله بودن را بولگاکف در ابتدای آشنایی پزشک با سگ طراحی کرده:

«عه! تو قلاده نداری؟ عالی شد که. درست همانی هستی که می‌خواهم… دنبالم بیا، سگ خوب!»

پنجمین و آخرین نکته در همین جمله مستتر است:

«می‌توانی لطفاٌ به من بگویی وقتی هرروز خدا زنهای دهاتی قادرند اسپینوزای واقعی بزایند چرا باید اسپینوزای مصنوعی ساخت؟!»

کتاب «دل سگ» را بخوانید و نکته‌اش را برای ما بنویسید…


  • مشخصات کتاب
  • نقد و بررسی
  • پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب قلب سگی
ژانر داستانی، کلاسیک، علمی تخیلی
تعداد صفحه ۱۹۲
قطع جیبی
نوع جلد شومیز
وزن ۱۴۴ گرم
شابک ۹۷۸۹۶۴۲۰۹۰۹۷۶
نقد و بررسی کاربران (۱)

۴.۷

۳ نظر
۵
۴
۳
۲
۱
sort
مرتب سازی بر اساس
جدید ترین محبوب‌ترین بیشترین امتیاز کمترین امتیاز
کتابچی
star-fillstar-fillstar-fillstar-fillstar-outline
۱۴۰۰/۱۲/۲۱

داستان‌های نمادینی که هدفی خاص پشت سر دارند بسیار جذابند و انسان را به تأمل وا می‌دارند و این هدف اصلی یک کتاب است. کتاب قلب سگی اولین اثر میخائیل بولگاکف، کتابی نمادین و متفاوت است. سگی که در این کتاب درباره‌اش می‌خوانیم سگی کاملا متفاوت از هر سگی است که تا کنون دیده یا درباره‌اش شنیده و خوانده‌اید. سگی ولگرد که توسط پروفسوری به نام پری آبراژینسکی جراحی شده تا نژاد بشر را اصلاح کند اما اشتباهی صورت می‌گیرد و سگ به شکل یک انسان می‌آید. سگ از نظر جسمی به انسان تبدیل می‌شود و قلب او آخرین عضوی است که تبدیل به قلب انسان می‌شود. این اتفاق خیلی دیر می‌افتد از این رو نام کتاب قلب سگی انتخاب شده. او با اینکه قامت انسانی به خود گرفته ولی خوی سگی دارد و رفتارهای یک سگ را انجام می‌دهد. آنچه به طور طوی‌وار می‌گوید از مغزش می‌آید و قلبا به آن باور ندارد. بولگاکف سگ را نمادی از مردم روسیه توصیف کرده و جراح نماد حزب کمونیست و لنین است و این عمل جراحی پیوند نمادی از انقلاب است که سگ را به انسان تبدیل کرده. مردم روسیه مدت‌هاست که مورد خشم و ستم حزب کمونیست قرار گرفتند. این کتاب را آبتین گلکار به فارسی برگردان کرده و نشر ماهی آن را منتشر کرده است.

برچسب‌های کالا: