همه چیز، همه چیز

رمان همه چیز همه چیز تمام فانتزی‌های شجاعانه برای رسیدن به معشوق را در خودش دارد. با خواندن این کتاب، اهمیت جسارت در رسیدن به علایق زندگی و مفهومی که عشق به زندگی ما می‌دهد را درک خواهید کرد.

خلاصه داستان کتاب همه چیز همه چیز

داستان رمان همه چیز همه چیز در مورد دختری به نام «مدی» می‌باشد که از اول عمر خود در یک خانه زندگی کرده و تنها با مادر و پرستار خود از نزدیک در ارتباط بوده است. تا اینکه عاشق پسر همسایه جدیدشان، «اوولی» می‌شود. این داستان چالش‌های درونی و بیرونی مدی در مقابله با بیماری‌اش برای رسیدن به عشق را روایت میکند. او باید بتواند راهی برای رسیدن به اوولی پیدا کند؛ اوولی پسر جوانیست که با اولین نگاه، عاشق مدی شده و کنجکاو است که چرا دختری باید همیشه در خانه و اتاق حبس باشد. داستان، اوولی را نماد هدفی والا در زندگی و بیماری مدی را یک مانع برای رسیدن به این هدف معرفی می‌کند تا رسیدن به اولی را غیر ممکن سازد؛ هرچند آن چیزی که واقعا مدی را گرفتار خودش کرده، بیماری‌اش نیست بلکه چیز دیگری است…

تحول نیکولا یون در خلق این اثر

مهندس «نیکولا یون»، یک برنامه‌نویس با تجربه ۲۰ ساله در یک شرکت مدیریت سرمایه‌گذاری بود. اما زمانیکه تصمیم گرفت با الهام از دختر دورگه خود داستانی را بنویسد، نمی‌دانست باید سه سال مشغول تجزیه و تحلیل رفتار و شخصیت فرزندش و به نگارش در آوردن آنها باشد. او هر روز صبح قبل از شروع برنامه اصلی روزانه خود، به نوشتن رمان همه چیز همه چیز می‌پرداخت، در کنار او، «دیوید یون»، همسر گرافیست او روایات داستان را تصویرسازی می‌کرد. بلاخره رمان همه چیز همه چیز در سال ۲۰۱۵ به چاپ رسید و در کمال ناباوری نویسنده‌اش، جایگاه خوبی در بین رمان‌های پرفروش «نیویورک تایمز» در رده سنی رمان نوجوان به دست آورد. ۴۰ هفته ماندگاری در این لیست باعث شده تا اهالی سینما به فکر ساخت یک اقتباس از رمان everything everything با همین نام باشند؛ این اتفاق در سال ۲۰۱۷ به کارگردانی «استلا مگی» رخ داد. رمان دیگری از نیکولا در سال ۲۰۱۶ با نام «خورشید نیز ستاره دیگری» به چاپ رسید. این کتاب رتبه اول لیست نیویورک تایمز را بدست آورد، جزو ده رمان برتر لیست «اینترتیمنت ویکلی» و «لس آنجلس تایمز» قرار گرفت و در نهایت نامزد جایزه «کتاب ملی آمریکا» و «املیا الیزابن والدن» نیز شد و نیکولا یون را به یک نویسنده برجسته در ادبیات نوجوان تبدیل کرد.

اثری لایق در نگارش و ناموفق در سینما

زمانیکه اولین بار فیلم اقتباس شده از رمان همه چیز همه چیز را دیدم، یک دیالوگ از نمایشنامه آن فیلم نظرم را جلب کرد:

«بیماری من بسیار نادر ولی معروفه! در واقع من به کل دنیا حساسیت دارم. من خونه روترک نمیکنم، در ۱۷ سال گذشته این کار رو نکرده‌ام. تنها انسان‌هایی که دیدم مادرم و پرستارم کارلا هستند».

و خیلی خوشحال شدم که با اثری رو به رو می‌شوم که میتوانم عینا تمام کتاب را در آن مشاهده کنم یا لااقل بخش‌های مهم رمان را. اما اتفاقی که من را ناراحت کرد این بود که اتفاقات فیلم اصلا با واقعیت جور در نمی‌آمد. شما نمی‌توانید عینا جملات ناب کتاب را در دیالوگ‌های یک فیلم بیاورید اما حس، مفهوم و جان مایه آن کتاب را در اقتباس خود قرار ندهید. مثل این میماند که سعی کنید بجای کاشتن یک درخت، یک درخت مصنوعی بخرید و در داخل خاک کنید و ادعا کنید که باغچه شما، عطر و حس طبیعت را به شما هدیه می‌دهد. البته به دلیل وفادار ماندن فیلم به صحبت‌های نگرشی رمان همه چیز همه چیز نیکولا یون، توانسته تا نظر مثبت مخاطبین خودش را بدست آورده و فروش خوبی را در گیشه داشته باشد، اما نتوانسته هدف نویسنده را بر روی پرده سینما نمایش دهد. در نتیجه با اثری طرفیم که می‌خواهد تنها این مفهوم را نشان دهد: «اگر شجاع نیستید، لطفا عاشق نشوید». این درحالی است که کتاب همه چیز همه چیز، یک اثر نمادین برای پرداختن به ممکن‌های است که بخاطرترس‌های وجودی انسان‌ها به غیرممکن تبدیل شده‌اند؛ نه صرفا یک داستان «عاشقانه تین ایجری» یا همان «عاشقانه دوران بلوغ».

کلام آخر

تصور زندگی در غار تنهایی دشوار است و تصور اینکه کاری از دستت بر نیاید نیز دشوارتر. رمان همه چیز همه چیز ثابت می‌کند که این تصورات یک اشتباه مرگبار است. آن چیزی که باعث مرگ میشود، ریسک کردن نیست، بلکه خود ریسک نکردن است. جمله «وین گرستگی»، بازیکن معروف هاکی در مورد ریسک کردن، حسن ختامی است برا این نوشته: «صد در صد شوت‌هایی که نزنید را از دست میدهید».